|
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 23:48 :: نويسنده : Nazanin
بعضی وقتا ادما الماسی تو دست دارن بعد چشمشون به یک گردو می افته دولا میشن تا گردو رو بردارن الماس می افته تو شیب زمین قل میخوره وتوعمق چاهی فرومیره میدونی چی میمونه؟یه ادم ویه دهن باز یه گردویه پوک ویه دنیاحسرت...
تمام روزهایی که سرگرمیت بودم زندگیم بودی...
گاهي براي رسيدن به كسى آنقدر ميدوى كه براي كنار او بودن نفسي نداري نظرات شما عزیزان:
سلام وب قشنگی دارین
![]()
آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی، به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است!
نازنین جان وبت قشنگه عزیزم خوشحال میشم لینکت کنم . ![]()
سلام.هم از وب قبلیت هم از این وبت دیدن کردم و از اشعارت خوشم اومد. بیا و به وبلاگم سر بزن و نظرتو بده و هرچی شعر و عکس عاشقانه می خوای ببین و لذت ببر
![]()
![]() |